سبزبنا

سبزبنا

مختصص باشیم
سبزبنا

سبزبنا

مختصص باشیم

ارزش زمانی پول

 با سلام

با استفاده از نرم افزار value شما می توانید ارزش پولتان را در چند سال آینده با نرخ بهره بدست آورید. 

 

دانلود نرم افزار 

 برگرفته از کتاب کنترل پروژه مجید سبزه پرور 

 

توضیحات: 

برای استفاده باید سه فاکتور را در نرم افزار وارد نمائید . فاکتور نرخ بهره و تعداد سالهای مورد نظر و یکی از مبالغ مربوط به ارزش فعلی یا ارزش سال n ام را وارد کرده  و  پس از ورود سه فاکتور باید بر روی دکمه مربوط به یکی از  مبالغ کلیک کنید. 


سفارش تایپ                                          سفارش ترجمه

خدا به موسی (ع) گفت

و خدا به موسی (ع) گفت :

هرگاه بنده ای مرا می خواند آن چنان به سخن او گوش می سپارم که گویی بنده ای جز او ندارم ...

اما شگفتا!! که بنده ام همه را چنان می خواند که گویی همه خدای اویند جز من !!!


سفارش تایپ                                          سفارش ترجمه

آسان و سخت

آسان و سخت

به آسانی میشه در دفترچه تلفن کسی جایی پیدا کرد

ولی به سختی میشه در قلب او جایی پیدا کرد.

به راحتی میشه در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد

ولی به سختی میشه اشتباهات خود را پیدا کرد.

به راحتی میشه بدون فکر کردن حرف زد

ولی به سختی میشه زبان را کنترل کرد.

به راحتی  میشه کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم

ولی به سختی میشه این رنجش را جبران کنیم.

به راحتی میشه کسی را بخشید

ولی به سختی میشه از کسی تقاضای بخشش کرد.

به راحتی میشه قانون را تصویب کرد

ولی به سختی میشه به آنها عمل کرد.

به راحتی  میشه به رویاها فکر کرد

ولی به سختی میشه برای بدست آوردن یک رویا جنگید.

به راحتی میشه هر روز از زندگی لذت برد

ولی به سختی میشه به زندگی ارزش واقعی داد.

به راحتی میشه به کسی قول داد

ولی به سختی میشه به آن قول عمل کرد.

به راحتی میشه دوست داشتن را بر زبان آورد

ولی به سختی میشه آنرا نشان داد

به راحتی میشه اشتباه کرد

ولی به سختی میشه از آن اشتباه درس گرفت.

به راحتی میشه گرفت

وی به سختی میشه بخشش کرد.

به راحتی میشه یک دوستی را با حرف حفظ کرد

ولی به سختی میشه به آن معنا بخشید.

و در آخر:

به راحتی میشه این متن را خوند

ولی به سختی میشه به آن عمل کرد 


سفارش تایپ                                          سفارش ترجمه

نجات عشق

عشق نجات

در جزیره ای زیبا تمام حواس زندگی می کردند: شادی.غم.غرور.عشق

 روزی خبر رسید که به زودی جزیره به زیر آب خواهد رفت همه ساکنین جزیره قایق هایشان را آماده و جزیره را ترک کردنداما عشق می خواست تا آخرین لحظه بماند کردند چون او عاشق جزیره بودوقتی جزیره به زیر آب فرو می رفت عشق از ثروت قایقی با شکوه جزیره را ترک می کرد خواست و به او گفت :آیا می توانم با  تو همسفر شوم؟ثروت گفت :نه! مقدار زیادی طلا و نقره داخل قایقم هست و دیگرجایی برای تو وجود ندارد

پس عشق از غرور که با یک کرجی زیبا راهی مکان امنی می شد کمک خواست ببرم غرور گفت:نه! چون تمام بدنت خیس و کثیف شده و قایق زیبای مرا کثیف خواهی کرد.

غم در نزدیکی عشق بود. عشق به عم گفت : اجازه بده تا من با تو بیایم. غم با صدای حزن آلودگفت: من خیلی ناراحتم و احتیاج دارم تا تنها باشم.

عشق این بار سراغ شادی رفت و او را صدا زد اون آنقدر غرق شادی و هیجان بود که حتی صدای عشق را هم نشنید.

 آب هر لحظه بالا و بالاتر می آمد و عشق دیگر نا امید شده بود که ناگهان صدای سالخورده گفت : بیا من تو را خواهم برد سریع خود را داخل قایق انداخت و جزیره را ترک کرد. وقتی به خشکی رسیدند پیرمرد به راه خود رفت و عشق تازه متوجه شدکسی که جانش را نجات داده بود چقدر به گردنش حق دارد! عشق آنقدر خوشحال بود که حتی فراموش کرد نام پیر مرد را بپرسد !

عشق نزد علم که مشغول مسئله ای روی شنهای ساحل بود رفت و از او پرسید:آن پیرمرد که بود؟علم پاسخ داد: زمان،عشق!؟

عشق با نعجب گفت: اما او چرا به من کمک کرد؟ علم لبخندی خردمندانه زد و گفت: تنها زمان قادر به درک عظمت عشق است..............


سفارش تایپ                                          سفارش ترجمه