سبزبنا

سبزبنا

مختصص باشیم
سبزبنا

سبزبنا

مختصص باشیم

چه لباسی بپوشم ؟

این سوالیه که خیلی از خانوم ها از خودشون می پرسند

این بروشور با توجه به تناسب اندام به انتخاب مدل لباس کمک می کنه

http://s3.picofile.com/file/8229463134/


جهت عضویت در کانال و سفارش کارهای نمدی و یا دریافت الگوی مورد نظرتان متن  زیر را در تلگرام خود

https://telegram.me/nioshamarket

         nioshamarket@

برای یکی از دوستانتان بفرستید و سپس روی متن کلیک کرده و گزینه 

join 

را بزنید.

فروش کار های بسیار زیبای نمدی

آموزش و فروش اینترنتی کارهای نمدی 

جهت عضویت در کانال و سفارش کارهای نمدی و یا دریافت الگوی مورد نظرتان متن  زیر را در تلگرام خود

nioshamarket@

برای یکی از دوستانتان بفرستید و سپس روی متن کلیک کرده و گزینه 

join 

را بزنید.


نمد      نمدی    آموزش نمد دوزی   کانال تگرام نمد     الگوی نمد    عروسک نمدی   جاسوئیچی نمدی


آموزش و فروش اینترنتی کارهای نمدی 

جهت عضویت در کانال و سفارش کارهای نمدی و یا دریافت الگوی مورد نظرتان متن  زیر را در تلگرام خود

nioshamarket@

برای یکی از دوستانتان بفرستید و سپس روی متن کلیک کرده و گزینه 

join 

را بزنید.

فروش کارهای نمدی بسیار زیبا

آموزش و فروش اینترنتی کارهای نمدی 

جهت عضویت در کانال و سفارش کارهای نمدی و یا دریافت الگوی مورد نظرتان متن  زیر را در تلگرام خود

nioshamarket@

برای یکی از دوستانتان بفرستید و سپس روی متن کلیک کرده و گزینه 

join 

را بزنید.

https://encrypted-tbn1.gstatic.com/


http://cdnfa.ir/babynamadi/cdff/headers/


http://www.modeonline.ir/UserFiles/image/00000000000000000000000000/%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AD%DB%8C/3460/


نمد      نمدی    آموزش نمد دوزی   کانال تگرام نمد     الگوی نمد    عروسک نمدی   جاسوئیچی نمدی



اعتراف

مردی برای اعتراف نزد کشیش رفت.«پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم»«مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم»«اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد».

«خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی»«اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال دیگه هم بپرسم؟»«چی می خوای بپرسی پسرم؟»«به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟»

شانس

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود.کشاورز گفت برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می کنم اگر توانستی دم یکی از این گاو نرها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد. مرد قبول کرد. در طویله اولی که بزرگترین بود باز شد .باور کردنی نبود بزرگترین و خشمگین ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود. گاو با سم به زمین می کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید تا گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد.گاوی کوچکتر از قبلی که با سرعت حرکت کرد .

جوان پیش خودش گفت : منطق می گوید این را ولش کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد. سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر میکرد ضعیفترین و کوچکترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود.پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد.اما.........گاو دم نداشت!!!!زندگی پر از ارزشهای دست یافتنی است اما اگر به آنها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی.